به فارسی بخوانید

نامه سرگشاده به مردم نجیب ایران و آمریکا

نوشته اردشیر زاهدی

من در فرصت های بسیاری درباره تاریخ روابط ایران و ایالات متحده گفته و نوشته ام. این بار برنامه ایران موسسه خاور میانه از من خواسته است تا درباره پیوندهای میان دو کشور پیش از انقلاب 1979 توضیح بدم – تا نفع متقابلی که هر دو کشور از آن بهره مند شدند را به خاطر بیاوریم و  تصویری از چگونگی آغاز یک فصل تازه امید و آشتی به دست دهیم. به واقع زمان آن فرا رسیده که به 41 سال دشمنی بی ثمر پایان داده شود.

مایلم با این سخن آغاز کنم که در دهه‌های آغازین روابط ما، که به حدود 163 سال پیش باز می‌گردد، آمریکایی‌ها برای کمک به کشور عزیزم ایران، کار‌های بسیاری کردند. ما هرگز نمی‌توانیم خدمات افرادی مانند هاوارد باسکرویل، مورگان شوستر، آرتور میلسپو، آرتور اوفام پاپ و ریچارد فرای و آنچه آن ‌ها در راستای تمامیت ارضی ایران، ثبات سیاسی، پیشرفت اقتصادی، فراهم کردن بهداشت و آموزش، یا معرفی تمدن باستانی ایران به همگان در غرب انجام دادند را فراموش کنیم.

این‌ تمجیدی بیش از اندازه نیست، بلکه پذیرش یک واقعیت تاریخی است. بر همین مبنا، ما ایرانی ها نمی توانیم کمک شجاعاته پرزیدنت هری ترومن در جریان بحران آذربایجان در سال 1946، زمانی که واشنگتن در کنار ایران و در مقابل تجاوز اتحاد شوروی ایستاد، یا دکترین پرزیدنت ریچارد نیکسون در حمایت بی قید و شرط از تلاش های ایران برای ایجاد صلح و امنیت در خلیج فارس و  سراسر خاورمیانه را فراموش کنیم.

هزاران جوان ایرانی و بسیاری از رهبران جامعه ما تحصیلات عالی خود را در دانشگاه های آمریکایی به انجام رساندند. من یکی از نخستین کسانی بودم که چهار سال از بهترین دوران زندگی خود را در دانشگاه دولتی یوتا گذراندم. پذیرایی گرم، مهمان نوازی، و مراقبت مسئولان دانشگاه از جمله رییس دانشگاه، فرانکلین هریس، باعث شد که من آنجا را مانند خانه خود بپندارم. مانند دیگر هموطنان، من نیز این خوشوقتی را داشتم که با آمریکایی های بسیاری که همگی با دانشجویان ایرانی مهربان و  پذیرا بودند، ملاقات داشته باشم. از طریق مبادلات مردم با مردم، مردم آمریکا نیز شروع به کشف غنای تاریخ ایران، غنای فرهنگمان، و سهم ما در تمدن انسانی کردند.

گسترش روابط

در سال 1960، زمانی که پرزیدنت دوایت آیزنهاور ساکن کاخ سفید بود، من به عنوان سفیر کشورم به آمریکا بازگشتم. برای من فرصت آشنایی با سیاستمداران و شخصیت های هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات فراهم شد و با بسیاری از آنها دوست شدم. بار دوم که به عنوان سفیر، از سال 1973 تا 1979 به آمریکا بازگشتم، تجارب چشمگیر و دوستان و نزدیکان بسیاری در ایالات متحده داشتم.  توسعه روابط میان دو کشور ادامه یافت و ما به متحدان جدایی ناپذیر در عرصه های بسیاری تبدیل شدیم. روابط اقتصادی و فرهنگی ما گسترش یافت و تلاش های متقابل ما برای صلح شکوفا شد. حجم تجاری دو کشور چند برابر شد و ما سخاوتمندانه در کشورهای همدیگر سرمایه گذاری کردیم. هزاران ایرانی در آمریکا زندگی می کردند و بیش از پنجاه هزار آمریکایی در ایران زندگی و کار می کردند.

آمریکا  برای ما فناوری و دانش در زمینه هایی مانند بهداشت، آموزش، مخابرات، دفاع، و سایبرنتیک فراهم کرد. ما از طریق مشارکت و همکاری برای صلح و امنیت در منطقه، چه از طریق نزدیک کردن ایالات متحده و پاکستان، یا مصالحه پرزیدنت نیکسون با چین، به آمریکا کمک کردیم. ما هر دو به کمک هم در راستای صلح و پیشرفت نیاز داشتیم و روابط ما بر پایه اعتماد متقابل و همکاری سازنده بود.

ایران فعالانه از طریق سازمان های منطقه ای مانند سازمان پیمان مرکزی (سنتو) و همکاری منطقه ای برای توسعه (RCD)، به طرح های آمریکایی و جهان آزاد کمک و از جنبش های مهار کمونیسم در منطقه، حمایت می کرد. ما امنیت حمل و نقل نفت در تنگه هرمز، که برای غرب حیاتی بود، را تضمین کردیم.

سپس انقلاب ایران به وقوع پیوست که باعث ایجاد یک دوره سوءظن متقابل شد. قصد واقعی انقلابیون و نقش فرستادگان آمریکایی به نوقل لوشاتو و اطرافیان آيت الله روح الله خمينی تا امروز مبهم باقی مانده است. نبود شفافیت و درک و حتی تجربه، خیلی زود به خصومتی انجامید که از دیدگاه من قابل اجتناب می بود.  اشتباه خمینی در حمایت از واقعه تاسف بار گروگان گیری در سفارت آمریکا چیزی است که برای آمریکایی ها فراموش کردن یا گذشت کردن در مورد آن دشوار بوده است. ایرانی ها نیز به نوبه خود تکبر آمریکا، مداخله در امور داخلی کشور، و بی تفاوتی به مذهب و ارزش های اجتماعی ما را هنوز به خاطر دارند.   

به رویکرد تازه ای نیاز داریم

ما برای نجات جهان از وضعیت آشفته و خطرناک کنونی به رویکرد تازه ای در دیپلماسی و روابط بین الملل نیاز داریم، رویکردی که بر صداقت، احترام متقابل، و تماس مردم با مردم استوار است. من بارها گفته ام که دوران استعمار و دیپلماسی نظامی گری به پایان رسیده است. هیچ مساله دیپلماتیکی نیست که نتوان آن را با ارتباط انسانی، گفتگو، و حسن نیت حل کرد، و در اینجا از زبان کسی که ده ها سال تجربه میدانی دارد سخن می گویم.

در زمان نخستین بحران جهانی گروگان گیری سال 1977 در شهر واشنگتن، در جریان به اصطلاح "محاصره حنفی" – وقتی تروریست ها مرکز فرهنگی یهودی بنی بریث را اشغال کرده بودند، من بی درنگ داوطلب کمک شدم و پیشنهاد گفتگوی مستقیم با گروگان گیرها را مطرح کردم.  این کار جان من را با خطر بزرگی رو به رو می کرد اما پس از سه روز و شب گفتگو و استدلال، رادیکال ها آرام شدند و به ندای قلب ها گوش دادند و گروگان ها را آزاد کردند. زندگی 183 انسان بی گناه نجات داده شد و واشنگتن توانست دوباره نفس بکشد. 149 تن از نجات یافتگان یهودی و سایرین از جایگاه های متفاوت بودند. آنچه در آن مقطع اهمیت داشت این بود که ما جان همه گروگان ها را فارغ از نژاد، مذهب، یا هر چیز دیگر نجات دادیم.

توافق هسته ای سال 2015 میان آمریکا و ایران، با وجود آن که دولت ترامپ تصمیم به ترک آن گرفت، نشان داد که دیپلماسی می تواند پیروز شود.  ارتباط مردم با مردم و خواست حل اختلاف ها در راستای مصالح صلح باید اولویت یابد. هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران و ایالات متحده نتوانند به روزهای خوب گذشته بازگردند و تلاش کنند جهان بهتری را برای فرزندانمان به جا بگذارند.  نه یک جهان پراکندگی و بی اعتمادی، بلکه جهانی پر از مهر و تفاهم. 

ایران و آمریکا همچنان به هم نیاز دارند

همان طور که همه این نمونه ها نشان می دهد، ایران و آمریکا به یکدیگر نیاز داشته و دارند و به نفع هر دو کشور است که رویکرد سازنده ای را در روابط خود به کار گیرند.  مردم دو کشور یکدیگر را دوست دارند و صادقانه خواستار چنین چیزی هستند.  این دولت ها هستند که باید آمادگی فداکاری داشته باشند،  حسن نیت نشان دهند، و موانع مصنوعی را از میان بردارند. این دولت ها هستند که باید صداقت خود و خواست آشتی به نفع صلح، رفاه و پیشرفت، و برای منفعت نسل های کنونی و آینده را ثابت کنند. 

اگر اشتباهاتی صورت گرفته باشد که معتقدم بسیار و از سوی هر دو طرف صورت گرفته، بگذارید این ضرب المثل ایرانی، که ردپای آن را می توان در بسیاری از مذاهب بزرگ جهان یافت، به خاطر بیاوریم: 
"در عفو لذتی است که در انتقام نیست. "

خداوند نگهدار مردم نجیب ایران و ایالات متحده باشد. 

اردشیر زاهدی دیپلمات ارشد پیشین است که از سال 1966-1971 در سمت وزیر امور خارجه ایران خدمت کرد.  او همچنین از سال 1960-1962 و دیگر بار از 1973-1978 سفیر ایران در ایالات متحده شد. او  در سال های  1962-1966، سفیر ایران در بریتانیا بود. زاهدی در سویس اقامت دارد. نظر ارایه شده در اینجا، تنها از آن اوست. 

 

 

On numerous occasions, I have spoken and written about the history of relations between Iran and the United States of America. I was asked by the Iran Program at the Middle East Institute to elaborate on ties between the two countries before the Iranian Revolution of 1979 — to recall the mutual benefits that both countries enjoyed and envision how to start a new chapter of hope and reconciliation. It is indeed time to end the 41 years of futile hostilities. 

I want to start by saying that in the first decades of our relations, which go back some 163 years ago, the Americans did plenty to help my beloved country, Iran. We can never forget the services of people like Howard Baskerville, Morgan Shuster, Arthur Millspaugh, Arthur Upham Pope, and Richard Frye, and what they did for Iran’s territorial integrity, political stability, economic progress, the provision of health and education, or simply introducing the ancient Iranian civilization to the public in the West. This is not undue adulation but rather acceptance of the historical reality. Nor can we, as Iranians, forget the courageous help of President Harry Truman in the Azerbaijan crisis of 1946, when Washington stood with Iran against Soviet aggression, or President Richard Nixon’s doctrine of unconditionally supporting Iran's efforts to establish peace and security in the Persian Gulf and eventually the entire Middle East. 

Thousands of Iranian youth and many of the leaders of our society had their higher education at American universities. I was one of the first ones and had four of the best years of my life at Utah State University. The warm reception, hospitality, and care of the university authorities like President Franklin Harris made me feel at home. As with other compatriots, I had the pleasure of meeting many Americans, all friendly and kind to Iranian students. Through such people-to-people exchanges, the American people too began to discover the richness of Iran’s history, the wealth of our culture, and our contributions to human civilization. 

A growing partnership

In 1960, I returned to America as ambassador, when President Dwight Eisenhower was in the White House. I got to know politicians and personalities from both the Republican and Democratic parties and became friends with many of them. The second time I returned to Washington as ambassador, from 1973 to 1979, I already had considerable experience and many acquaintances and friends in the United States. The relations between the two countries continued to develop and we became inseparable partners in many fields. Our economic and cultural relations boomed and our mutual efforts for peace prospered. The volume of our trade multiplied and we generously invested in each other’s countries. Tens of thousands of Iranians were living in the U.S., while more than 50,000 Americans were living and working in Iran. 

The United States continued to provide us with technology and know-how in areas like health, education, telecommunications, defense, and cybernetics. We helped America, through our collaboration for peace and security in the region, in reconciling the United States and Pakistan or in President Nixon's rapprochement with China. We both needed each other's help for peace and progress and our relations were based on mutual trust and constructive cooperation. 

Iran actively contributed to American projects and the free world through regional organizations such as the Central Treaty Organization (CENTO) and Regional Cooperation for Development (RCD), and it supported movements to curb communism in the region. We guaranteed the security of oil traffic through the Strait of Hormuz that was so vital to the West.

Then came the Iranian Revolution, which led to a period of mutual suspicion. The real intentions of the revolutionaries and the role of American envoys to Neauphle-le-Chateau and Ayatollah Ruhollah Khomeini’s entourage remained obscure. Lack of transparency and understanding or even experience soon led to hostilities that in my view were not inevitable. The mistake of Khomeini in supporting the unfortunate episode of hostage taking at the American Embassy is something the Americans have found difficult to forget or forgive. Iranians too still remember examples of American arrogance, interference in our domestic affairs, and indifference to our religious and social values. 

We need a new approach

To save the world from the present chaotic and perilous situation, we need a new approach to diplomacy and international relations, an approach which is based upon sincerity, mutual respect, and people-to-people contact. I have said it again and again — the age of colonialism and gunboat diplomacy is over. There is no diplomatic problem that human contact, dialogue, and goodwill cannot solve, and I speak here from decades of experience in the field. 

When the first international hostage crisis unfolded in Washington, D.C. in March 1977 — during the so-called “Hanafi siege” — when the B'nai B’rith Jewish cultural center was occupied by terrorists, I immediately volunteered to help and proposed to enter into direct dialogue with the hostage takers. It was a great risk to my life, but after three days and nights of talking and reasoning, the radicals calmed down, listened to the voice of our hearts, and the hostages were released. 183 innocent lives were saved and Washington started to breathe again. Of the people saved, 149 were Jewish Americans and the rest of came from various backgrounds. All that mattered was that we saved every single hostage regardless of race, religion, or anything else.

The 2015 U.S.-Iran nuclear agreement, even though the Trump administration opted to leave it, still showed that diplomacy can triumph. People-to-people contact and a willingness to resolve differences in the interest of peace must take priority. There is no reason for Iran and the United States not to return to the good old days and seek to leave a better world behind for the sake of all our children — not a world of division and mistrust, but one of affection and understanding.

Iran and America still need each other 

As all of these examples show, Iran and America needed and still need each other, and it is in their interest to pursue a new and constructive approach in their relations. The people of the two countries like each other and sincerely want this to happen. It is the governments that need to be ready to make sacrifices, to show goodwill, remove artificial barriers, and prove their sincerity and desire to reconcile in the interest of peace, prosperity, and progress, for the benefit of both current and future generations.

If there have been mistakes, and I believe there were many and from both sides, let us remember these words of wisdom in an Iranian proverb that could also be traced in all great religions of the world: "Nothing is so easy as revenge, and nothing is so grand as forgiveness.”

God bless the noble people of both Iran and the United States of America.

 

Ardeshir Zahedi ‎is a former Iranian senior diplomat who served as the country's foreign minister (1966-1971). Zahedi also served as ambassador to the United States from 1960 to 1962 and again from 1973 to 1979. He was also Iran’s ambassador to the United Kingdom from 1962 to 1966. He lives in Switzerland. The views expressed in this piece are his own.

Photo by EMPICS Sport - PA Images via Getty Images


The Middle East Institute (MEI) is an independent, non-partisan, non-for-profit, educational organization. It does not engage in advocacy and its scholars’ opinions are their own. MEI welcomes financial donations, but retains sole editorial control over its work and its publications reflect only the authors’ views. For a listing of MEI donors, please click here.